جدول جو
جدول جو

معنی خانه بردن - جستجوی لغت در جدول جو

خانه بردن
(بَ اَ تَ)
غارت کردن. دزدی کردن. (آنندراج) :
خانه صاحبنظران میبری
پردۀ صاحبنظران می دری.
سعدی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
خانه بردن
غارت کردن، دزدی کردن
تصویری از خانه بردن
تصویر خانه بردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پناه بردن
تصویر پناه بردن
پناهنده شدن، برای مثال پناه می برم از جهل عالمی به خدای / که عالم است و به مقدار خویشتن جاهل (سعدی۲ - ۶۵۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گمانه بردن
تصویر گمانه بردن
کنایه از گمان بردن، ظن بردن، تصور کردن
فرهنگ فارسی عمید
(بَ دَ)
قایم شدن. مکان گرفتن. اقامت کردن. (آنندراج) :
اعتمادش بود از روی قیاس
خانه نتوان کرد در کوی قیاس.
مولوی.
یعنی خلاف رأی خداوند حکمت است
امروز خانه کردن و فردا تحولی.
سعدی.
در دلم تا ماه حسنش کرد امشب خانه ای
ابر نیسان شد دو چشم از گریۀمستانه ای.
میرزاصدر (از آنندراج).
، خانه ساختن. خانه درست کردن:
ای آنکه خانه بر ره سیلاب میکنی
بر خاک رودخانه نباشد معولی.
سعدی.
مکن خانه بر راه سیل ای غلام
که کس را نگشت این عمارت تمام.
سعدی (بوستان).
، خانه کردن آتش، پوشیده ماندن آتش و توسع یافتن آن چنانکه کس نبیند جای آنرا، خانه کردن کمان، کج شدن گوشه های کمان از وضع اصلی خود. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(بَ زَ دَ)
غارت کردن. دزدی کردن. چون: شب خانه یا دکانش را بریدند، چنانکه در خانه هیچ نماند. (از آنندراج) :
میتراشد خامه بهر شعر گفتن مدعی
میبرد دیگر نمیدانم کدامین خانه را.
اشرف (از آنندراج).
همیشه گرچه دزد غارت اندیش
بریدی خانه مردم ازین بیش.
سلیم
لغت نامه دهخدا
تصویری از لانه کردن
تصویر لانه کردن
لانه ساختن آشیان گرفتن مسکن گزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گمانه بردن
تصویر گمانه بردن
تصور کردن: نباید که فردا گمانه بری که من بودم آگه از این داوری
فرهنگ لغت هوشیار
(کبوتر بازی) دسته جمعی پیش رفتن دسته ای کبوتران به خط مستقیم به طوری که هر یک به یک شانه (یک پهلو) پرواز کند
فرهنگ لغت هوشیار
پناهیدن یا بکسی یا چیزی پناه بردن، پناه گرفتن بوی التجا ملتجی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانه کردن
تصویر دانه کردن
دانه های میوه و مانند آن را جداکردن، پراکنده کردن پریشان ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
مقیم شدن، اقامت گزیدن، ساکن شدن، لانه کردن، آشیانه ساختن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از پناه بردن
تصویر پناه بردن
Resort
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شانه کردن
تصویر شانه کردن
Comb
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پناه بردن
تصویر پناه بردن
recourir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شانه کردن
تصویر شانه کردن
peigner
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شانه کردن
تصویر شانه کردن
pentear
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شانه کردن
تصویر شانه کردن
kammen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پناه بردن
تصویر پناه بردن
toevlucht nemen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شانه کردن
تصویر شانه کردن
peinar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پناه بردن
تصویر پناه بردن
recurrir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شانه کردن
تصویر شانه کردن
pettinare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پناه بردن
تصویر پناه بردن
ricorrere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شانه کردن
تصویر شانه کردن
kämmen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پناه بردن
تصویر پناه بردن
recorrer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شانه کردن
تصویر شانه کردن
梳理
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پناه بردن
تصویر پناه بردن
求助
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شانه کردن
تصویر شانه کردن
czesać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پناه بردن
تصویر پناه بردن
uciekać się do
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شانه کردن
تصویر شانه کردن
розчісувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پناه بردن
تصویر پناه بردن
звертатися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پناه بردن
تصویر پناه بردن
zurückgreifen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شانه کردن
تصویر شانه کردن
расчесывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پناه بردن
تصویر پناه بردن
прибегать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شانه کردن
تصویر شانه کردن
कंघी करना
دیکشنری فارسی به هندی